سلام خداجونم بازم جمعه شدودوباره دلم گرفت

نمیدونم چه حکمتیه ولی هرجمعه اینجوریم وفقط تورودارم که باهاش حرف بزنم میدونم شایدلایق حرف زدن باهات نباشم ولی توکه هیچ وقت بنده هاتوتنهانمیزاری حتی اگه کوله باری ازگناه باشن

خدایاچه مهربانانه دست نوازشت رابرسرم کشیدی ولی من نفهمیدم وچه عاشقانه صدایم کردی ولی من نشنیدم وچه عارفانه مرابه سوی خودت خواندی ولی بازنشنیدم سرم رابه زیرانداخته بودم وراه خودرامیرفتم به حرفهای هیچ کس توجه نمیکردم حتی صدای توراهم نمیشنیدم ازهمه دلگیربودم ازخودم ازآدمای اینجاازهمه وهمه هرکی سرش به کارخودشه هیچکی اینجادیگری رودرک نمیکنه بازی بااحساسات شده کارشون به حرفایی که میزنن فک نمیکنن همیشه اینجوری بوده ولی چرابایداینجوری بشه چرامابایداینقدرازخودمون دوربشیم دیگه هرکی تودنیای امروبه فکرپول وقدرته نه چیزدیگه عشق ومحبت بین همه کمرنگ شده خدایاچی میشدتمام این دنیاپاک بودازهرچیزی ازبدی زشتی،تهمت،دروغ،غیبت........ولی حیف که نمیشه یه باردیگه بزرگیتوبهم نشون بده خداجونم همیشه کنارم بودی ومراقبم ولی من هیچوقت نفهمیدم همیشه ازت گله داشتم که چرامنونمیبینی چراتنهام گذاشتی چراصدامونمیشنوی همیشه ناامیدبودم ولی توپنجره امیدوبه روم یه باردیگه بازکن بزارخوشحال باشم بزارتمام رنج هاروفراموش کنم بزاریه خواب بدون کابوس داشته باشم بزاریه باردیگه احساس آرامش وامیدکنم بدجورامروزدلم گرفته وهیچکسی نیست باهاش حرف بزنم جزتـــــــــــــــــوکه حرفامودارم توی این وب برات مینویسم البته توخودت ازدلم خبرداری پس کمکم کن

                                       قربونت برم خداجونمممممممممممممممممممم